کاش خوشبختی هم مثه مرگ حق بود !
::
::
چه رابطه ای است بین گلوی تو و چشمان من ؟
تو بغض میکنی ، چشمان من خیس می شوند …
::
::
تو دور می شوی و من در همین دور می مانم …
پشیمان که شدی برنگرد ، لاشه ی یک دل که دیدن ندارد !
::
::
یکی بود که اونم رفت …
کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود !
::
گره بزن
ازین گره های کور
که بختِ مرا به روزهای شومِ بی تقویم می بندند،
من این نحسیِ بی تو را
کجا دَر کنم؟
::
::
به گمانم یادت پنجره احساسم را میکوبد،
چرا که در دلم هوای دلتنگی بپاست
::
::
یادت پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر . . .
::
::
پیله کرده ام به تو !
نمی دانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد !
::
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را می‌خواند
اگر هیچکس نیست، خدا که هست . . .
::
::
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست
بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه خواهی دید
همان کس که میان تو و او دشمنی است
گویی دوستی گرم و صمیمی است . . .
(آیه ی ۳۴ سوره فصلت)
::
::
دلت که گرفت، دیگر منتِ زمین را نکش
راهِ آسمان باز است ، پر بکش . . .
::
یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره کل وسایلش بریزه زمین منم از کنارش رد بشم و بگم اووووی مگه کوری ؟
همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش !!! والا …
::
::
یکی از فانتزیای عیدم این بود که مراسم عید دیدنی مثه مراسم خواستگاری بشه وسط مراسم یکی بلند بگه : خب دیگه بریم سر اصل مطلب ؛ بعد همه عیدیاشون رو بدن ما انقدر معطل نشیم !
::
::
یکی از فانتزیام اینه که یه دوست دختر هم داشته باشم اسمش رویا باشه ببرمش پیش زنم که اسمش دنیاس معرفیش کنم بگم :
رویای من اینه ، دنیای بی کینه
دنیای بی کینه ، رویای من اینه !
اونام با هم رو بوسی کنن و تا آخر عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنیم …
::
ارسال پیامک به سایت